معلم عقد

مطالب

معلم عقد

مطالب

توبه

سوال :

توضیحى کلى در مورد توبه و چگونگى قبول آن بفرمائْید.

جواب :

توبه عبارتست از بازگشت به سوى خدا و احکام نورانى اسلام و عمل نمودن به دستورات پر بار پیامبر و اهل بیت پاکش علیهم السلام ، و رها کردن تمام کارهاى زشت و ناپسندى که تا کنون انجام داده است. همچنین جبران نمودن واجباتى که از او فوت شده است مثل نماز ، روزه ، حج ، خمس و زکات بنابر این توبه واقعى زمانى شکل مى گیرد که انسان از گناهان گذشته خویش دست بکشد ، نمازهایى که از او فوت شد ، قضایش را بجا آورد. روزه هایى که نگرفته قضا کند. حجى اگر به گردن او آمده بجا آورد ، بدهکارى هاى مالى خویش را بپردازد چه بدهکارى هایى که مربوط به مردم مثل دیون و قرض و حق الناس است. علاوه بر این حقوقى که از مردم به عهده اوست ، صاحبان حق را از خود راضى کند و اگر به آنها دسترسى ندارد و یا آن ها را نمى شناسد رد مظالم داده و براى ایشان استغفار کند. و بعد از چنین تصمیم و شروعى با زبان نیز از خدا عذر خواهى کند و استغفارهایى که در دستورات پیامبر و امامان معصوم (علیهم السلام) آمده است ، را ورد زبان خویش سازد ، امید مى رود که خدا او را نبخشد و از گذشته او صرف نظر کند. براى آشنایى بیشتر با شرائط ، آداب ، اسرار ، موانع ، انواع و اوقات بهتر استغفار به کتاب « تجربه شیرین ندامت » تألیف : محمد حسین یوسفى ، مراجعه کنید و این کتاب را که در همین موضوع تألیف شده است از ابتدا تا انتها با دقّت مطافعه کنید . و برا دیدن برکات استغفار و توبه به نسخه هاى آن عمل کنید. مخصوصاً استغفار امیرالمومنین که داراى 30 فراز است

رقص

سوال :

رقص در تعریف دین چیست ؟ آیا حرکات نرمشى یک جور رقص است ؟

جواب :

رقص عبارت است از : حرکاتى موزون همراه با موسیقى اجرا کردن(فرهنگ معین : ماده رقص ) ، در مسئله حرمت رقصیدن فرقى در انواع رقص ها نیست وهر عملى که عرفا به آن رقص بگویند جایز نیست (مسعود موسوى ، احکام روابط زن ومرد ص 146 مسئله 272 ) ، ولى حرکات نرمشى و ورزشى چون که عرفاً به آن رقص گفته نمى شود اشکال ندارد.

اصول دین

سوال :

خواهشمند است آیه یا حدیثى را که دقیقاً مؤید اصول دین پنجگانه به این ترتیب که در کتب اعتقادى شیعه به آن اشاره شده است را با ذکر منبع معتبر مطرح بفرمائید؟

جواب :

پایه هاى دین اسلام ، امورى چند است که اعتقاد و معرفت به آنها اصل ، و عمل به دستورات دیگر دین ، و دیگر دانشها مانند علم حدیث و فقه و تفسیر بر آن مبتنى و فرع آن است، نخست بایستى به آنها پایبند بود و آنها را باور داشت و سپس به فروع پرداخت. آنها عبارتند از: 1ـ توحید: خدا را به یکتایى شناختن. 2ـ نبوّت: به رسالت همه انبیاء از جانب خداوند معتقد بودن 3ـ معاد: بازگشت ارواح به ابدان، و رجوع همه مکلفین یا همه جانداران به محضر پروردگار جهت حساب و سپس جزاء ، در روزى خاصّ. دو اصل نیز به عنوان اصل مذهب به « شیعه » اختصاص دارد، که عبارتند از: 1ـ عدل 2ـ امامت این دو اصل در حقیقت از آن سه جدا نیستند ، چرا که عدل مانند دیگر صفات ثبوتیه ، چون علم و قدرت، مربوط به توحید است و توحید متضمن این صفات است و نشاید که آن را اصلى جداگانه پنداشت ولى نظر به اینکه در قرن سوم هجرت ، میان فرقه اشاعره از عامّه از یکسو ، ومعتزله ازعامّه و امامیه (شیعه) از سوى دیگر در این امر اختلاف افتاد و اشاعره که در میدان استدلال نتوانستند میان عدل خداوند با قدَر وفق دهند عدل را از خدا سلب نمودند و معتزله و امامیه قائل به عدل شدند لذا عدل یکى از اصول اعتقادیه آنها به شمار آمد. و اما امامت ، امتداد مقام نبوت ( به جز مرتبه دریافت وحى ) است که همان وصایت است که درعهد پیامبران اولوالعزم معهود بوده که چون آثار مرگ را در خود مشاهده مىکردند فرد شایسته اى را به امر خداوند به جاى خویش به سرپرستى مکتب وملت مىگماشتند ، حتى بعضى از پیامبران غیر اولوالعزم نیز ، بودند که جانشین براى خود نصب کردند ، ( مانند حضرات آدم و داود ، که شیث و سلیمان را به جاى خود منصوب داشتند.) چه اینکه اگر رهبرى از سوى خدا یا پیامبر او تعیین شود علاوه بر اینکه وظیفه رهبرى به شایستگى ایفا مىگردد ، نقطه ابهامى که موجب شک و تردید در لزوم اطاعت باشد براى دین جویان راستین باقى نمىماند. برادران اهل سنت، این را از اصول اعتقادیه نمىدانند و مىگویند: وظیفه ما را در این باره آیه (اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولوا الامر منکم، خدا و رسول و فرمان روایان خویش را اطاعت کنید) بیان داشته است ، بر ما است که از فردى که زمام امور مسلمین ـ پس از پیغمبر ـ را به دست گرفت پیروى کنیم. اما شیعه، علاوه بر مدارک معتبرى که دالّ بر انتصاب فرد معینى از جانب خداوند در این باره دارد مىگوید: اگر معنى آیه این باشد که خداوند اطاعت از هر حاکمى که بر مسلمانان حکومت کند واجب نموده باشد ـ هرچند معصوم نباشد ـ تضاد لازم مىآید، زیرا بشر غیر معصوم، بسا به معصیت امر کند ـ چنانکه در مورد اکثر حکام پس از پیغمبر (ص) مشاهده گردید ـ پس اگر مردم فرمان وى را اطاعت کنند خدا را معصیت کرده اند، و اگر امر وى را عصیان نمایند بر خلاف دستور خداوند به اطاعت از اولوالامر عمل نموده اند . و دیگر این که شیعه و سنّى این حدیث را از رسول خدا به نحو تواتر نقل کرده اند: «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة» (بحار:23/89 و مسند احمد حنبل:4/96 و مجمع الزوائد:5/218 و مسند ابى داود:259) طبق این حدیث شناخت امام و پذیرش زمامدار زمان ، چون شناخت خدا و پیامبر خدا شرط دین مسلمان است . بدیهى است که آن امامى که پیغمبر (ص) شناخت او را شرط اسلام مىداند ، امامى است که صحت عمل او و انطباق دستوراتش با احکام خدا و دستورات اسلام مورد تضمین پیغمبر خواهد بود ، و هرگز پیغمبر (ص) زعامت و زمامدارى فردى مثل چنگیز مُغول را شرط اسلام نمىداند. گرفته شده از کتاب معارف ومعاریف .